فراتر از ترازنامه: آشنایی با نسبت‌های مالی

این نوشته، بخشی از مجموعه مقالات «دانش مالی» است که به زبان ساده، برای مدیران، اهالی کسب‌وکار و مارکتینگ، مدیر محصول‌ها و توسعه‌دهنده‌ها نوشته شده است. این‌جا را کلیک کنید تا به فهرست کلی مقالات بروید.

در نوشته «راهنمای خواندن ترازنامه: دارایی‌ها، بدهی‌ها و حقوق صاحبان سهام»، با نحوه خواندن ترازنامه و انواع اعدادی که در این سند ثبت می‌شوند، آشنا شدیم.

بر خلاف حسابدارها که عمده تمرکزشان، صرف محاسبه، نگهداری و تهیه گزارش‌های مالی می‌شود، ما هدفمان این است که از وضعیت مالی شرکت‌ها، به صورت معناداری سر دربیاوریم و از آن‌ها در تصمیماتمان استفاده کنیم. بنابراین لازم است به سراغ اعدادی برویم که اطلاعاتی فراتر از ترازنامه به ما می‌دهند.

نسبت‌های مالی1، دقیقا همان چیزی است که به آن احتیاج داریم.

آشنایی با نسبت‌های مالی

هر کدام از ما، بسته به نقشی که داریم، لازم است متریک‌هایی را در ارتباط با کارمان اندازه بگیریم. به عنوان مثال، یک متخصص سئو (SEO)، باید بداند که صفحات سایت، چند بار در گوگل دیده می‌شوند (impressions) و آدم‌ها چند بار روی آن‌ها کلیک می‌کنند (clicks).

یک نسبت، از تقسیم یک عدد بر عددی دیگر به دست می‌آید. در عین سادگی، وصل شدن دو عدد به هم، تصویر بهتری در ذهنمان ایجاد می‌کند. مثلا اگر تعداد کلیک‌ها را تقسیم کنیم بر تعداد دیده‌شدن‌ها، نرخ کلیک (CTR) به دست می‌آیند. اگر نرخ کلیک ۱ صدم باشد، یعنی به طور معمول برای یک کلیک، صفحات ما باید ۱۰۰ بار دیده شوند. یا با مقایسه نرخ کلیک صفحات مختلف، در می‌یابیم که چه محتوایی احتمالا جذاب‌تر است یا بهتر نیاز کاربران را برآورده می‌کند.

ما با نسبت‌های مالی، ترازنامه را تحلیل می‌کنیم و از وضعیت شرکت سر در می‌آوریم.

نسبت‌های مالی هم به همین شکل، در تفسیر شرایط مالی کسب‌وکارها، مفید هستند. آن‌ها برخلاف اعداد خام، همچون قطعاتی معنادار هستند که وقتی در کنار هم قرار می‌گیرند، تصویر روشنی از کسب‌وکار می‌سازند. به بیان دیگر، ما با نسبت‌های مالی، ترازنامه را تحلیل می‌کنیم و از وضعیت شرکت سر در می‌آوریم.

انواع نسبت‌های مالی

در نوشتهٔ «ترازنامه به زبان ساده»، از بازی فیفا کمک گرفتیم و گفتیم که نسبت‌های مالی، به طور معمول به چهار دسته تقسیم می‌شوند. این دسته‌ها، هر کدام از زاویه‌ای خاص، وضعیت مالی شرکت را توصیف می‌کنند:

  • نقدینگی: شرکت چقدر پول نقد در دست دارد؟
  • سودآوری: میزان سوددهی شرکت چگونه است؟
  • تأمین و اهرم مالی: شرکت به چه روشی تأمین مالی می‌کند؟
  • کارایی و بهره‌وری: شرکت چقدر کارش را خوب انجام می‌دهد؟

من بار اولی که نسبت‌های مالی را دیدم، شروع کردم به خواندن تعاریفشان و بعد سعی کردم آن‌ها را به خاطر بسپارم. اما پس مدتی، بسیاری از آن‌ها را فراموش کردم. براساس همین تجربه، در این‌جا من تلاش می‌کنم از روش متداول معرفی نسبت‌ها فاصله بگیرم و به جای معرفی نسبت‌ها، روی کاربرد آن‌ها تاکید کنم:

فرض کنید از ما خواسته‌اند که با همین دانش مالی‌ای که داریم، متریک‌ها یا نسبت‌هایی را برای اندازه‌گیری وضعیت مالی شرکت پیشنهاد کنیم. با نقدینگی، به عنوان اولین دسته، کارمان را شروع می‌کنیم.

۱- نقدینگی

وضعیت مالی شرکت‌ها، خیلی شبیه به وضعیت مالی آدم‌هاست. اگر شما بخواهید به من پول قرض بدهید، اوضاع نقدینگی من، برای شما بسیار مهم می‌شود. شرکت‌های تامین‌کننده هم دوست دارند نقدینگی شرکت شما بالا باشد تا با خیال راحت به شما کالا یا خدمت بفروشند.

ورشکستگی شرکت‌ها، اغلب با پایان نقدینگی شروع می‌شود؛ جایی که شرکت نمی‌تواند به تعهدات مالی‌اش پایبند باشد؛ مثلا بدهی‌ها یا مالیات را پرداخت کند و هزینه امورات روزمره را تامین کند. با وجود اهمیت نقدینگی، درصد بالای آن، سرمایه‌گذاران شرکت را چندان خوشحال نمی‌کند. آن‌ها نگران بازگشت سرمایه خود هستند و انتظار دارند پول نقد، در جایی هزینه شود که نرخ بازگشت بالایی را فراهم کند.

برای سنجش نقدینگی یک شرکت، ممکن است وسوسه شوید و با مراجعه به ترازنامه آن، به «نقدینگی و دارایی‌های سریع نقدشونده» استناد کنید. اما این عدد، به تنهایی گمراه‌کننده است. من ممکن است نقدینگی بالایی داشته باشم، اما به سبب تعهدات مالی و بدهی‌های زیاد، نتوانم پول شما را برگردانم.

ما نمی‌خواهیم اعداد خام فریبمان بدهند. بنابراین، شبیه به مثالی که درباره کارشناس سئو زدیم، یک راه‌حل ساده برای معنادار کردن این اعداد این است که به جای نقدینگی، نسبت نقدینگی به تعهدات مالی شرکت را محاسبه کنیم:

Current assets / Current liabilities

همان‌طور که می‌بینید، در نسبت بالا، از دارایی‌ها (Current assets) و بدهی‌های جاری (Current liabilities) استفاده کرده‌ایم. زیرا وقتی از نقدینگی صحبت می‌کنیم، دغدغه‌مان وضعیت «جاری» شرکت است. مثلا یک شرکت، ممکن است دارایی‌های ثابت زیادی داشته باشد. اما این دارایی‌ها نمی‌توانند خیال شرکای تجاری شرکت را راحت کنند. زیرا به سرعت، تبدیل به پول نقد نمی‌شوند.

دارایی‌های جاری شرکت، شامل حساب‌های دریافتنی، نقدینگی و اوراق بهادار و موجودی کالا و بدهی‌های جاری شرکت، شامل حساب‌های پرداختنی و تعهدات مالی کوتاه‌مدت شرکت می‌شود.

حالا فرض کنید موجودی کالای یک شرکت، بسیار پر ریسک باشد یا نتوان آن‌ها را به سرعت، تبدیل به پول نقد کرد. آیا همچنان آن‌ها را جزء دارایی‌های جاری (Current assets) شرکت در نظر می‌گیرید؟ احتمالا پاسختان منفی است. نسبت‌های مالی، بسته به شرایط شرکت و بازاری که در آن فعالیت می‌کند، از خود انعطاف نشان می‌دهند. در شرایط مذکور، دیگر موجودی کالای (inventories) شرکت را جزء دارایی‌های نقدشونده، در نظر نمی‌گیریم (آن را از صورت کسر، حذف می‌کنیم):

(Current assets - inventories2) / Current liabilities

حتی می‌توانیم از این هم سخت‌گیرتر باشیم. در شرایط پرریسک، ممکن است از خودتان بپرسید: از کجا معلوم که مشتریان یک شرکت، مطالبات آن شرکت را پرداخت کنند؟ اگر تا این حد سخت‌گیری لازم باشد، می‌توانیم نسخه جدیدتری از این نسبت بسازیم:

Cash & marketable securities3 / Current liabilities

این‌جا ما در صورت کسر، فقط و فقط، روی دارایی‌های نقد یا بسیار نقدشونده شرکت حساب باز کرده‌ایم (Cash & marketable securities یعنی پول نقد و اوراق بهادار). حالا کدام یک از این نسبت‌ها بهتر است؟ هیچ‌کدام! بسته به شرایط، می‌توانیم از هر کدام در تحلیل‌مان استفاده کنیم. در دنیای فایننس، اولی را نسبت جاری4، دومی را نسبت آنی5 و سومی را نسبت نقدینگی6 می‌نامیم.

یادگیری این اسامی اهمیت دارد؛ زیرا این نسبت‌ها، زبان مشترکی بین ما و سایر افرادی که دانش مالی دارند، ایجاد می‌کنند. اما مهم‌تر از خود اسامی، درک کاربرد واقعی آن‌ها در تحلیل مالی است.

۲- سودآوری

برای این‌که شرکت‌ها به بقای خود ادامه دهند، باید سودده باشند. سود، از کم کردن هزینه‌ها از درآمد شرکت به دست می‌آید. در برخی از صنایع، میزان سودآوری، به طور طبیعی پایین‌تر است. مثلا فروش کالاهای سوپرمارکتی، حاشیه سود پایینی دارد. وقتی حاشیه سود پایین باشد، شرکت به درآمد بالایی نیاز دارد. مثلا درباره کالاهای سوپرمارکتی، حجم فروش بالا می‌تواند حاشیه سود پایین را پوشش دهد.

اگر به شما بگویند چند نسبت مالی‌، برای سنجش سودآوری شرکت پیشنهاد دهید، چه می‌کنید؟ برای ساختن یک نسبت، دست‌کم به دو عدد نیاز داریم. اگر عدد اول، «سود» باشد و آن را در صورت کسر قرار دهیم، چه چیزی را به عنوان مخرج کسر انتخاب می‌کنید؟ چند لحظه به این سوال فکر کنید و بعد خواندن را ادامه دهید.

بسته به این‌که به دنبال پاسخ به چه سوالاتی باشیم، در مخرج کسر، می‌توانیم چندین عدد را قرار دهیم. انتخاب اولی که ممکن است به ذهن‌تان رسیده باشد، درآمد (Revenue) است. نسبت سود به درآمد، نشان می‌دهد چند درصد از درآمدی که شرکت کسب می‌کند، سود است (اعداد نمایشی هستند):

Net profit / Revenue = $324 / $11,200 = 2.8%

در رابطه بالا، از سود خالص یا Net profit (۳۲۴ دلار) استفاده کرده‌ایم: یعنی درآمد شرکت، بعد از کم کردن همه هزینه‌ها. به نسبت بالا، حاشیه سود7 می‌گویند. نسخه‌های دیگری از این کسر هم وجود دارد که به جای سود خالص، انواع دیگر سود در صورت کسر قرار می‌گیرد. برای ساده ماندن بحث، فعلا از آن‌ها عبور می‌کنم.

حاشیه سود خالص برای بیش‌تر شرکت‌ها، عدد کوچکی است. نمی‌توان حاشیه سود شرکت‌های مختلف را با هم مقایسه کرد؛ مگر این‌که در یک صنعت مشخص مشغول فعالیت باشند.

اما به جز درآمد، چه چیز دیگری را می‌شود در مخرج کسر قرار داد؟ فرض کنید که شما سرمایه‌گذار هستید و می‌خواهید نسبتی بسازید که سوددهی شرکت را به شما گزارش کند. آیا پیشنهاد جدیدی به ذهنتان می‌رسد؟ چند لحظه تامل کنید.

می‌توانیم در مخرج کسر، حقوق صاحبان سهام یا Equity (در این‌جا ۳۸۰۰ دلار) را قرار دهیم. معنای نسبت جدید این است: به ازای هر دلار/ریال سرمایه‌گذاری، کسب‌وکار چند درصد سود برای صاحبان سهام تولید می‌کند؟ این نسبت به طور ویژه برای سرمایه‌گذاران اهمیت دارد (اعداد نمایشی هستند):

Net profit / Equity = $324 / $3,800 = 8.5%

این همان نسبت معروف ROE یا بازده حقوق صاحبان سهام8 است که به دلیل اهمیتی که دارد، در آینده جداگانه به آن خواهم پرداخت.

هنوز حداقل یک انتخاب دیگر برای مخرج کسر داریم: دارایی‌ها! اگر دارایی‌ها را در مخرج بگذاریم، نتیجه کمی عجیب و البته معنادار است. این نسبت می‌گوید: به ازای هر دلار/ریالی که در دارایی‌های (Total assets) شرکت هزینه شده، شرکت چند درصد سود تولید می‌کند؟

Net profit / Total assets = $324 / $6,572 = 5.9%

۳- تامین و اهرم مالی

در نگاه اول، تامین و اهرم مالی9 عنوان گیج‌کننده‌ای است. اما خوشبختانه، با موضوع ساده‌ای طرف هستیم. در راهنمای خواندن ترازنامه، گفتیم که فراهم کردن هر چیزی که در فهرست دارایی‌های شرکت ظاهر می‌شود، پول می‌خواهد. برای تامین پول، دو راه بیش‌تر نداریم: پول قرض بگیریم (بدهی) یا با اعطای سهام، سرمایه جذب کنیم.

همچنین گفتیم که ترکیب بدهی‌ها و سهام اعطا شده، ساختار سرمایه شرکت را مشخص می‌کند؛ یعنی بعضی شرکت‌ها بیش‌تر به بدهی وابسته‌اند و برخی دیگر بیش‌تر به سرمایه صاحبان سهام. به کمک نسبت‌های مالی این بخش، می‌خواهیم ساختار سرمایه شرکت‌ها را زیر ذره‌بین بگیریم و بپرسیم: شرکت به چه روشی تأمین مالی می‌کند؟

قبل از این‌که نسبت‌های مالی این بخش را حدس بزنیم، می‌خواهم اندکی به مفهوم اهرم10 بپردازم. فرض کنید خانه‌ای را به قیمت ۱۰۰ دلار خریداری کرده‌اید. ترازنامه شما به این صورت در می‌آید:

دارایی‌ها بدهی‌ها + حقوق صاحبان
خانه$100ثروت خالص$100

حالا فرض کنید در سناریویی دیگر، ۴۰۰ دلار وام گرفته‌اید تا خانه‌ای ۵۰۰ دلاری را بخرید. در این صورت داریم:

دارایی‌ها بدهی‌ها + حقوق صاحبان
خانه$500
وام
حقوق صاحبان
$400
$100

کدام یک از دو حالت بالا را ترجیح می‌دهید؟ در حالت اول، شما بدهی‌ای ندارید. در حالت دوم، شما تجربه زندگی در خانه‌ای را به دست می‌آورید که توان مالی خریداری آن را ندارید. همان‌طور که یک اهرم فیزیکی، شما را قادر می‌سازد جسمی سنگین‌تر از توان خود را بلند کنید، وام در این‌جا، شما را قادر به خرید خانه‌ای ۵۰۰ دلاری می‌کند11.

اگر قیمت خانه ۱۰ درصد افزایش پیدا کند، در حالت اول دارایی اولیه شما ۱۰ درصد رشد می‌کند و در حالت دوم، ۵۰ درصد! اما همیشه اوضاع خوب پیش نمی‌رود. اگر خانه شما ۲۰ درصد ارزان شود، در حالت اول ۲۰ درصد ضرر می‌کنید و در حالت دوم، به اندازه کل دارایی اولیه‌تان (۱۰۰ دلار) ضرر می‌کنید!

اهرم، به شما کمک می‌کند کسب‌وکار خود را با دارایی دیگران بچرخانید. اما ساختار سرمایه کسب‌وکار شما فقط زمانی می‌تواند به سمت بدهی متمایل شود که ریسک پایینی داشته باشد. وگرنه کسی راضی نمی‌شود بابت یک نرخ بهره ثابت و نه‌چندان ارزشمند، پول خود را در اختیار شما قرار دهد.

با این مقدمه طولانی، برویم سراغ ساختن نسبت‌های تامین و اهرم مالی. با توجه به این‌که موضوع ساختار سرمایه مطرح است، انتظار داریم که بدهی (Total liabilities) و حقوق صاحبان سهام (Equity)، در نسبت‌هایمان نقشی کلیدی بازی کنند. چه نسبت‌هایی را پیشنهاد می‌کنید؟

برای هر چیزی که به ذهنتان برسد، احتمالا یک نسبت مالی معروف وجود دارد! در ساده‌ترین حالت، می‌توانید دو بازیگر اصلی ساختار سرمایه (بدهی و حقوق صاحبان سهام) را بر هم تقسیم کنید (اعداد نمایشی هستند):

Total liabilities / Equity = $4,250 / $3,800 = 1.11

به همین سادگی! اگر این نسبت بیش‌تر از ۱ باشد، یعنی شرکت در تامین مالی، بیش‌تر به بدهی متکی است (بدهی > حقوق صاحبان سهام). نام این کسر را می‌گذاریم نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام12.

ممکن است از خودتان بپرسید: چند درصد از سرمایه شرکت از طریق بدهی تامین شده؟ برخلاف نسبت قبلی، این‌جا با «درصد» طرف هستیم. بدیهی است که برای ساختن چنین نسبتی، باید بدهی‌ها (Total liabilities) را در صورت کسر بگذاریم. برای مخرج کسر، دو انتخاب داریم: یکی مجموع «بدهی‌ها و حقوق صاحبان سهام». انتخاب دوم این است که به سراغ دارایی‌ها (Total assets) برویم. حتما به خاطر دارید که دارایی‌های هر شرکت، برابر است با بدهی‌ها به علاوه حقوق صاحبان سهام (اعداد نمایشی هستند):

Total liabilities / Total Assets = $4,250 / $6,572 = 64%

به این نسبت، نسبت بدهی به دارایی13 می‌گویند. هرچقدر این درصد بالاتر باشد، یعنی کسب‌وکار، بیش‌تر از اهرم مالی استفاده کرده است. برخی البته، گزینه اول را انتخاب می‌کنند: یعنی مجموع بدهی‌ها و حقوق صاحبان سهام را در مخرج قرار داده و آن را نسبت بدهی به سرمایه14 می‌نامند. به طور معمول در این نسبت، صرفا از «بدهی‌های بلندمدت» استفاده می‌شود.

بعید می‌دانم آخرین نسبتی که می‌خواهم در این بخش معرفی کنم، به ذهنتان رسیده باشد. تا این‌جا، ما بیش‌تر روی ساختار سرمایه متمرکز بوده‌ایم: این‌که سهم بدهی‌ها از سرمایه کلی شرکت چقدر است (استفاده از اهرم). اما استفاده قابل‌توجه از پول دیگران، در تامین مالی شرکت فقط زمانی مفید است که شرکت، توان بارپرداخت آن را هم داشته باشد. چطور چنین چیزی را اندازه‌گیری کنیم؟

این نسبت، مورد علاقه بانک‌داران است. برای این‌که از بانک وام بگیرید، آن‌ها باید مطمئن شوند که از عهده بازپرداخت آن بر می‌آیید. آن‌ها سود عملیاتی (Operating profit) شرکت شما را بهره سالانه‌ای (Interest Expenses) که باید پرداخت کنید، تقسیم می‌کنند و نام آن را نسبت پوشش بهره15 می‌گذارند؛ زیرا می‌خواهند بدانند سود کسب‌وکار شما، تا چه اندازه بهره بدهی‌ها را پوشش می‌دهد.

در بخش سودآوری، گفتیم سود شرکت، به شکل‌های مختلفی محاسبه می‌شود: هر نسخه، وابسته به این است که چه بخشی از هزینه‌ها را از درآمد شرکت کسر کنیم. سود عملیاتی (Operating profit) از کسر کردن هزینه‌های تولید و هزینه‌های عملیات، از درآمد شرکت به دست می‌آید (بدیهی است که نمی‌خواهیم سایر هزینه‌ها، از جمله بدهی‌های بلندمدت را هم کسر کنیم؛ چرا که داریم توان بازپرداخت همان بدهی‌ها را می‌سنجیم):

Operating profit / Interest Expenses = $690 / $170 = 4.05

هر چقدر که این عدد از ۱ بزرگ‌تر باشد، نشان می‌دهد شرکت بیش‌تر می‌تواند زیر بار بدهی برود و توان بازپرداخت آن را هم دارد. برعکس، نسبت‌های نزدیک به ۱، نشانه می‌دهد ظرفیت بازپرداخت بدهی شرکت تمام شده است.

۴- بهره‌وری و کارایی

جذابیت فایننس به این است که به هیچ صنعت یا نوع کسب‌وکاری وابسته نیست. به همین خاطر، باید نگاهنمان آن‌قدر جامع باشد که بتوانیم بهره‌وری و کارایی هر شرکتی را اندازه بگیریم.

بیایید با شرکت‌هایی که محصول فیزیکی تولید می‌کنند، شروع کنیم. به نظرتان چه چیزی می‌تواند نشان‌دهنده بهره‌وری چنین شرکت‌هایی باشد؟ اگر به دنبال سرنخ می‌گردید، به موجودی کالا فکر کنید.

موجودی زیاد، ممکن است نشانه ناتوانی شرکت، در فروش محصولات باشد. از طرفی، می‌تواند نشان‌دهنده تلاش شرکت برای تامین تقاضای بالای مشتریان باشد. برای این‌که بتوانیم قضاوت کنیم، نیاز به عدد دیگری داریم تا بر موجودی تقسیم کنیم و به یک نسبت جدید برسیم.

می‌توانیم به سابقه فروش موجودی کالا در یک بازه مشخص (مثلا یک ساله) استناد کنیم. مقایسه این سابقه با موجودی فعلی، تصویر روشنی از بهره‌وری شرکت فراهم می‌کند. یکی از اعداد مالی که سابقه فروش کالا را نگه می‌دارد، بهای تمام‌شده کالای فروش‌رفته16 یا COGS است. شرکت به ازای کالاهای فروش رفته، هزینه پرداخت کرده است و هر چقدر این مبلغ بالاتر باشد، یعنی شرکت در فروش کالا، موفق‌تر عمل کرده.

بنابراین می‌توانیم COGS را تقسیم بر موجودی کالا کنیم؛ نسبتی که به دست می‌آید، به ما می‌گوید که در بازه موردنظر، چند بار موجودی کالا به فروش رفته است (اعداد نمایشی هستند):

COGS / Inventories = $5770 / $1250 = 4.61

در مثال بالا، شرکت ظرف یک سال (۳۶۵ روز)، توانسته است بیش از ۴ برابر موجودی، کالا بفروشد. به این نسبت، گردش موجودی کالا17 می‌گوییم. از روی گردش موجودی ۳۶۵ روزه، می‌توانیم دوره گردش موجودی کالا18 را هم حساب کنیم؛ یعنی تعداد روزهایی که طول می‌کشد شرکت یک بار موجودی کالایش را بفروشد:

365 / Inventory turnover = 365 / 4.61 = 79

در مثال فرضی بالا، ۷۹ روز طول می‌کشد تا شرکت موجودی کالایش را بفروشد. عدد ۴/۶۱ گردش موجودی کالای (Inventory turnover) شرکت است که آن را بالاتر حساب کردیم.

شرکت‌های ارائه‌دهنده خدمت، از جمله بسیاری از شرکت‌های حوزه فناوری و نرم‌افزار، موجودی کالا ندارند. بنابراین، نیاز به متریک‌های دیگری داریم که برای سنجش بهره‌وری/کارایی این شرکت‌ها هم کاربرد داشته باشد. چه متریک‌هایی به ذهنتان می‌رسد؟

می‌توانید به حساب‌های دریافتنی (Account receivables)، به عنوان یک سرنخ فکر کنید. هر چقدر یک شرکت، سریع‌تر مطالباتش را وصول کند، بهره‌وری بالاتری دارد. بنابراین، می‌توانیم شبیه به دوره گردش موجودی کالا، دوره وصول مطالبات19 را هم محاسبه کنیم.

اگر در یک بازه مثلا یک ساله (۳۶۵ روز)، درآمد را تقسیم بر حساب‌های دریافتنی کنیم، می‌فهمیم شرکت ظرف یک سال، چند بار مطالباتش را از مشتریان نقد می‌کند. اگر ۳۶۵ را بر حاصل تقسیم کنیم، تعداد روزهای لازم برای وصول مطالبات به دست می‌آید:

365 /(Revenue / Account receivables)= 365 / ($11,200 / $700)  = 365 / 16 = 22.8

در مثال بالا، ابتدا درآمد شرکت را در بازه یک ساله (۱۱٫200 دلار)، بر حساب‌های دریافتنی (Account receivables) تقسیم کرده‌ و به عدد ۱۶ رسیدیم. در نهایت، با تقسیم کردن ۳۶۵ روز به ۱۶، تعداد روزهای لازم برای وصول مطالبات را محاسبه کردیم.

برای ساختن نسبت مالی بعدی، تصور کنید دو شرکت الف و ب، هر دو درآمد یکسانی دارند. چطور بفهمیم کدام کارایی بالاتری دارد؟ بگذارید یک سوال ساده‌تر بپرسم: درآمد آن‌ها را بر چه عددی تقسیم کنیم تا بتوانیم درباره کارایی آن‌ها قضاوت کنیم؟ با فرض برابر بودن درآمد، کارایی شرکتی بالاتر است که دارایی کم‌تری داشته باشد.

از تقسیم درآمد به دارایی‌ها، گردش دارایی‌ها20 به دست می‌آید. گردش دارایی‌ها می‌گوید: شرکت چند برابر دارایی‌هایش درآمد کسب می‌کند؟

Revenue / Total assets = $11,200 / $6,572 = 1.7

تعداد نسبت‌های مالی، خیلی بیش‌تر از این‌هاست. شبیه، به روشی که ما تا این‌جا نسبت‌ها را ساختیم، تحلیل‌گران اول ابهاماتشان را مشخص می‌کنند، بعد سراغ اندازه‌گیری چیز‌هایی می‌روند که ابهامات را رفع می‌کند.

خلاصه

از این‌که این نوشته طولانی را به پایان رساندید، به شما تبریک می‌گویم! در این‌جا می‌خواهم همه صحبت‌هایمان را در چند خط خلاصه کنم. اگر ذهنتان از آشنایی با این همه نسبت مالی خسته شده، این خلاصه به شما یادآوری می‌کند که علی‌رغم تعداد زیاد نسبت‌ها، ما با مفاهیم بسیار ساده‌ای طرف هستیم:

برای سنجش نقدینگی شرکت، آموختیم که اول، به دارایی‌های جاری شرکت توجه کنیم و دوم، با تقسیم کردن آن بر بدهی‌های جاری، فریب اعداد خام را نخوریم.

برای سنجش سودآوری شرکت، می‌توانیم سود خالص (یا نسخه‌های دیگری از سود) را بر درآمد، دارایی‌ها یا حقوق صاحبان سهام تقسیم کنیم. هر کدام، این امکان را می‌دهند که سوددهی را، با یکی از وجود ترازنامه یا درآمد شرکت، مقایسه کنیم.

سنجش تامین و اهرم مالی، یعنی سنجش ساختار سرمایه شرکت؛ یعنی این‌که شرکت پولش را بیش‌تر با بدهی‌ها تامین کرده یا با حقوق صاحبان سهام؟ برای سنجش ساختار سرمایه، می‌توانیم نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام را محاسبه کنیم یا با تقسیم بدهی به دارایی‌ها، بفهمیم چند درصد از دارایی‌ها، توسط بدهی تامین شده است. همچنین می‌توانیم توان بازپرداخت بدهی‌ها را هم با تقسیم سود عملیاتی بر بهره سالانه شرکت، اندازه‌گیری کنیم.

در نهایت، بهره‌وری و کارایی شرکت، در تعداد روزهایی که طول می‌کشد شرکت مطالباتش را وصول کند یا موجودی کالایش را بفروشد، منعکس می‌شود. همچنین گردش موجودی، نشان می‌دهد شرکت چند برابر دارایی‌هایش، درآمد کسب می‌کند.

می‌توانید به نوشته قبلی برگردید و دارایی‌ها، بدهی‌ها و حقوق صاحبان سهام آشنا شوید.

پانویس‌ها

  1. Financial ratios ↩︎
  2. موجودی کالا ↩︎
  3. نقدینگی و اوراق بهادار ↩︎
  4. Current ratio ↩︎
  5. Quick ratio ↩︎
  6. Cash ratio ↩︎
  7. Profit margin ↩︎
  8. Return on equity ↩︎
  9. Financing and leverage ↩︎
  10. Leverage ↩︎
  11. این مثال،‌ برگرفته از کتاب «How Finance Works» است. ↩︎
  12. Debt to equity ↩︎
  13. Debt to asset ↩︎
  14. Debt to capitalization ↩︎
  15. Interest coverage ratio ↩︎
  16. Cost of goods sold ↩︎
  17. Inventory turnover ↩︎
  18. Inventory days ↩︎
  19. Receivables collection period ↩︎
  20. Asset turnover ↩︎

نوشته‌های روزانه من را درباره محصول، فناوری و کسب‌وکار در تلگرام دنبال کنید!

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *